شب ها به اصفهان میروم و روضه های هیئتی گوش میکنم

ساخت وبلاگ
.این مطلب کاملا درسته و همه درکش نکردند و نمیکنندشدت و ضعف هم برای افراد متفاوته ...چیزی که هست ، زندگی درس هایی برای ما داشت.یکی از دلایلی که من از اون «زن» در بلگفا ، خوشم آمده بود ، این بود که حس کرده بودم ایشون به یک فهم درستی از زندگی رسیده بودند ....و این فهم ، گرو در اتفاقات زندگی اش بود ...چون اتفاقت برای انسان ها درس هایی دارددر واقع به نوعی هر چه سختی بیشتر و بدتر ، درجه هم بالاتر ...... شب ها به اصفهان میروم و روضه های هیئتی گوش میکنم...
ما را در سایت شب ها به اصفهان میروم و روضه های هیئتی گوش میکنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sheyton-tanha بازدید : 4 تاريخ : جمعه 28 ارديبهشت 1403 ساعت: 16:03

. گفت یک پیر زن میخواد بره، مشهد ، بقیه اش برای فرداشب ! شب ها به اصفهان میروم و روضه های هیئتی گوش میکنم...
ما را در سایت شب ها به اصفهان میروم و روضه های هیئتی گوش میکنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sheyton-tanha بازدید : 3 تاريخ : جمعه 28 ارديبهشت 1403 ساعت: 16:03

مدتیه که به دستور پزشک طب سنتی که رفتم ، دارم غذاهای طبی سنتی درست میکنم ....این فالوده سیب هستش با خاصیت های فوق العاده ....امروز یکی را درست و بلافاصله خوردمیکی دیگه را بعدش درست کردم و گذاشتم یخچال فردا بخورمحتما درست کنید و تست کنید . عالیه.من یاد گرفتم که اگر میخوای غذای مصنوعی نخوری ، باید غذای طبیعی بخوریو باید تلاش کنی و زحمت بکشیتو همه عرصه ها اینهکتاب و فلان استاد زن و مرد شاید همسر و فرزندان مون را اغناء نکنه. پس باید سعی کنیم از چیزهای مشروع و در توان خود برای آنها مایه بزاریم شب ها به اصفهان میروم و روضه های هیئتی گوش میکنم...
ما را در سایت شب ها به اصفهان میروم و روضه های هیئتی گوش میکنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sheyton-tanha بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:14

. هر چه بیشتر میگذره ، انسانها بیشتر درون خودشون را بیرون می‌ریزند و تو بیشتر و بهتر اونها را می شناسی . . شب ها به اصفهان میروم و روضه های هیئتی گوش میکنم...
ما را در سایت شب ها به اصفهان میروم و روضه های هیئتی گوش میکنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sheyton-tanha بازدید : 16 تاريخ : سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:14

سلاممن مشابه همین اتفاق را ۲ سال پیش تجربه کردم !حدود ۲ سال پیش در همین محیط وبلاگ ، من و دختری از همدیگرو خوشمون اومد ....بعد از مدتی ما تابستان آن سال را رفتیم مشهد مقدس....من تو وبلاگم نوشتم و ایشون خوندن ....بعد ایشون همان روز رفتن بالای خانه خودشون با دلی شکسته و چشمانی اشک بار از امام رضا خواستند که انها هم به حرم امام رضا مشرف بشوند ...ظاهرا این دعاشون سریعا اجابت شد و فرداش به حرم امدند !!ایشون اون موقع بهم پیامک دادند که نزدیک حرم اند ....ایشون اهل قوچان بودند ، نزدیک مشهد مقدسمنم که با دلی گرفته در یکی از صحن ها نشسته بودم با دیدن این پیام هرچی بهشون زنگ زدم ، متاسفانه در دسترس نبودندظاهرا در حرم بودند و انتن نمیداد ...بعد چند دقیقا گوشی منم به دلیل نداشتن شارژ خاموش شد!!حالا ایشون پیامک میداد ولی خط من خاموش بود ....منم همش دور و برم را نگاه میکردمادم ها را نگاه میکردم تا بلکه ایشون را ببینمهر چه سعی کردم نشد که نشدایشون بعد ساعاتی از حرم خارج شدند و به منزلشون رفتندو منم نا امید شدم از دیدن ایشون ....و من فهمیدم این خواست امام رضا علیه‌السلام بود که نشه و نشه و نشه ....... شب ها به اصفهان میروم و روضه های هیئتی گوش میکنم...
ما را در سایت شب ها به اصفهان میروم و روضه های هیئتی گوش میکنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sheyton-tanha بازدید : 15 تاريخ : سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:14